به گزارش آذر عضو مجلس خبرگان رهبری اظهار داشت: حضرت امام این امتیاز را داشتند که گزارشات کسانی که به آنها اعتماد داشتند را گوش می کردند اما اجازه نمی دادند هیچ کسی در کار ایشان دخالت کند.
به گزارش آذر به نقل از مهر، آیت الله محمد یزدی عضو مجلس خبرگان رهبری و عضو شورای نگهبان شب گذشته در ویژه برنامه «بنیانگذار» که به مناسبت ایام رحلت امام خمینی (ره) از شبکه یک سیما پخش می شود حضور بهم رساندند و خاطراتی از ایام مجالست خود با بنیانگذار انقلاب اسلامی را نقل کردند.
محمد حسین رنجبران، مجری «بنیانگذار» در ابتدای این برنامه اظهار داشت: «در این برنامه (بنیانگذار) اهتمام می نماییم در خدمت بزرگان نظام و کسانی که در عرصه مختلف انقلاب و نظام حضور داشته اند، باشیم و درباره آنچه در این ۴۱ سال قبل و به خصوص درباره رهبری نظام جمهوری اسلامی و عبور از بحران ها و افقی که در آینده پیش رو داریم، گپ بزنیم و صحبت نماییم. در این برنامه خدمت حضرت آیت الله یزدی، رئیس محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، هستیم.»
متن کامل این گفت و گو به شرح زیر است.
حاج آقا سلام عرض می کنم؛ خیلی خوش آمدید.
علیکم السلام و رحمه الله. خیلی متشکرم. ان شاالله موید و سالم و موفق باشید.
سپاسگزارم که وقت گذاشتید؛ وضعیت جسمی شما خوب است الحمدلله؟
الحمدالله. خدا را شکر.
از اینجا شروع نماییم، به ۳۱ سال قبل در چنین روزهایی بازگردیم که حضرت امام (ره) در دوران بیماری سخت خود بودند و به دوران ارتحال ایشان می رسیم. آقای یزدی آن دوران چه حال و هوایی داشتند و نگرانی های شما چه بود؟
بخواهم حقیقت را بیان کنم، نگرانی بیشتر در رابطه با رهبری آینده بود و خوشبختانه همه در جریان هستیم که در آن لحظات حضرت امام (ره) عالی ترین تصمیم را گرفتند و در حقیقت بیشترین خدمت را به نظام کردند و آن برکنار کردن آقای منتظری بود و تکلیف را برعهده خبرگان گذاشتند و برمبنای قانون خواستند عمل شود.
خطر آینده برای همه ما چشم گیر بود؛ به خصوص من که در رساندن قسمتی از پرونده اصفهان و گروه مهدی هاشمی به امام (ره) نقش داشتم. یعنی خودم از اصفهان گرفته بودم و خودم به امام (ره) داده بودم. خطر جریان جاری در دفتر آقای منتظری برای ما که در متن حادثه بودیم، بسیار روشن بود. همین طور که عرض کردم بیشترین و بهترین خدمت در این نامه شد که بعضی از آقایان اعاظم از امام (ره) می خواستند قدری تأخیر و تأمل کنند، ولی امام (ره) فرمودند همین امشب باید بیان شود، همین متن هم باید گفته شود. با صراحت و قاطعیت هم دنبال کردند.
چه کسانی می گفتند تأخیر شود؟
حالا چه کار دارید که چه کسانی بودند می گفتند صبر کنید؟ بالاخره آنها فکر می کردند این کار ممکنست درست نباشد و با شتاب دنبال نشود، ولی خطر در مقابل چشم حضرت امام (ره) روشن بود. در حقیقت با صراحت و قاطعیت اقدام نمودند و الان حیف است با جریان مهدی هاشمی وقت مردم را پس از گذشت سال ها بگیرید. بدترین جریان و خطرناک ترین جریانی که این اواخر آدم ها را می گرفتند و در گونی می کردند و اینور و آنور آدم ها را می کشتند، با مسئله قتل مرحوم شمس آبادی و در رابطه با کتاب شهید جاوید آغاز شد که خود یک داستان مفصلی در تاریخ نظام دارد و من در متن این جریان بودم که امام (ره) در خارج بودند و حتی با ایشان مکاتبه ای کردم و امام (ره) در جواب نوشتند بر شما و امثال شما واجب است هر چه می توانید این داستان را ختم کنید در شرایطی که دشمن در حال زدن اساس اسلام است، آقایان درباره یک کتاب بحث می کنند.
حتی خودم مأمور شدم با مرحوم قدوسی که با هم به اصفهان رفتیم و پیش از آن، در جوار مرحوم آیت الله کنی که مرحله قبل بود و هنوز کمیته ها وجود داشت و هنوز سپاه تشکیل نشده بود، به اصفهان رفتیم. در اصفهان آقایی که محور کارها بود را می خواستیم دستگیر کنم و بیاوریم. اولاً حاضر نبودند ما را بپذیرند، وقتی حکم خودرا نشان دادم که از امام (ره) حکم دارم، حکم قضائی دارم ناچار شدند.
بعد کسی واسطه شد. بعدها به او گفتم شما اجازه ندادید زودتر این داستان قطع شود. آخر هم نیامد و داستان های طولانی دارد، به نظر من دنبال آن داستان نروید.
از باب قاطعیتی که امام (ره) در تصمیم گیری ها داشتند برای ما بگویید، اگر چنین قاطعیتی نداشتند، چه لطماتی به خصوص در دوران رهبری ایشان در ۱۰ سال ابتدایی انقلاب می خوردیم؟
حضرت امام (ره) این امتیاز را داشتند که گزارشات کسانی که به آنها اعتماد داشتند را گوش می کردند و مقایسه می کردند و واقعیات برای ایشان روشن تر می شد. بعد هم اجازه نمی دادند هیچ کسی در کار ایشان دخالت کند. بهترین دلیل بر این مسئله این بود که من نایب رییس مجلس بودم و در مجلس کسی گفته بود آقای حاج احمد آقا دخالت در کارهای امام (ره) می کند، من کاری داشتم و محضر حضرت امام (ره) شرفیاب شده بودم، بعد از آن که کارم به اتمام رسید و بیرون آمدم فراموش نمی کنم که من داشتم مرخص می شدم و کفش ها را می پوشیدم که حاج احمد آقا گفت امام (ره) کارتان دارد، برگردید.
برگشتم و دیدم امام (ره) از روی صندلی بلند شدند و دارند به داخل می روند، ایستاده بودند و گفتند به آقایان (یعنی در مجلس به هیئت رئیسه) بگویید هیچ کسی در کار من دخالت نمی کند، حاج احمد آقا بدون نظر من هیچ وقت حرفی نمی زند و مطلب برای خود من است.
من اجازه دارم برخی مواقع ورود در صحبت های شما داشته باشم؟ چون یکسری از مطالب شما را خواندم و یک زمانی هم محضر شما بودیم و مصاحبه کردیم. می خواهم کمک کنم بیشتر برای ما تعریف کنید.
خواهش می کنم.
یک جایی از شما خواندم امام (ره) در تشییع یکی از مدرسان قدیم قم تشریف می بردند و به ایشان می گویند آقای مصطفی خمینی گفته اند از این مکان جلوتر نروید یعنی تا این مکان بروید که امام (ره) تند برخورد می کنند و می گویند من از این مکان هم بیشتر می روم. منظورم قاطعیت تصمیم گیری و اجازه دخالت در تصمیم گیری ندادن است.
ایشان می خواستند دیدن یک آقایی بروند که از کربلا آمده بود و از علمای محترمی بود، با امام (ره) هم ارتباط داشت، من با آقازاده آن آقا مباحثه داشتم و هر دو هم درس امام (ره) می رفتیم. در مسیری که می خواستیم خانه آن آقا برویم یک مسجدی بود که درب کنار خیابان داشت؛ یعنی مسجدی بود که یک در ورودی و در خروجی داشت، به جهت اینکه امام (ره) آسان تر باشند هم من و هم آقازاده آن آقا تصمیم گرفتیم به امام (ره) عرض نماییم از این در مسجد برویم و از آن در هم برویم، راه نزدیک تر شود و امام (ره) کمتر اذیت شوند. از در مسجد رفتیم و ایشان به دیدار رفتند و به اتمام رسید. در راه برگشت می خواستیم به ایشان عرض نماییم از همان دری که رفتید برگردید، وقتی به آن در رسیدند هیچ گاه مسجد را راه قرار ندهید. راه خودشان را گرفتند و رفتند و گوش به حرف بنده و آن آقازاده ندادند، در صورتیکه منظور ما نزدیک تر کردن و کمتر اذیت شدن ایشان بود.
این مقدار روی تصمیماتشان دقیق و جدی بودند…
و یکی از قاطعیت های خیلی مهم در تاریخ اوایل انقلاب، دیدار یکی از درباریان با بعضی از علمای قم بود که می خواست با آقایان دیدار خصوصی داشته باشد. از امام (ره) هم دیدار خصوصی می خواست. امام (ره) هم صریحاً فرموده بودند من با هیچ کسی دیدار خصوصی ندارم؛ من در حضور آقایان ملاقات می کنم، می خواهد بیاید و می خواهد نیاید. حالا اسم او را ببرم اشکالی ندارد. بهبودی یکی از درباریان شاه بود. قبول کرده بود در جمع بیاید. امام (ره) از این اتاق به آن اتاق بزرگ تر رفتند و پشت میز کوچک کارشان نشستند. کنار ایشان هم چند کتاب بود. من هم در این مواقع خیلی می خواستم به خصوص نحوه ملاقات و صحبت ها را گوش کنم، یک اصلی را هم معتقد بودم و الان هم معتقد هستم که در دیدارهای سیاسی برنده آن کسی است که شروع می کند.
من هم دنبال این بودم که ببینم این ملاقات چگونه انجام می گیرد. وقتی امام (ره) پشت این میز نشستند و آن آقا هم وارد شد و طرف راست امام (ره) نشست، سلام کرد و اظهار داشت: بهبودی خدمت شما آمده است، ان شاالله که حالتان بهتر است. امام (ره) فرمود به آن آقا بگویید ارتجاع سیاه کذا و کذا و … سراغ بحث خودشان رفتند و مقابل حرف های شاه گفتند و بعد به جایی رسید که فرمودند هزینه زندگی یک روز شما، برای یک سال یک روحانی بزرگ نقش دارد و شما اینها را ارتجاع سیاه می دانید و خودتان را خیال می کنید چنین و چنان هستید و انتقادات بسیار شدیدی که سخنرانی تاریخی بسیار خوبی شد. آن بنده خدا دید نمی تواند چیزی بگوید، در نهایت گفت به عرض مبارک می رسانم و خداحافظی کرد و رفت.
نمونه های فراوانی هست. یک آقایی که تا این اواخر هم در دفتر امام بود، به او گفتند بیشتر دنبال درس بروید. معلومات خودرا افزایش دهید، ولی او هم خدمت امام (ره) بود و بالاخره کاری ندارم که هم درس می خواند و هم کار می کرد.
اشاره ای به خاطرات زمان شاه و مبارزات امام (ره) داشتید. برای خیلی ها سوال است اگر نظریه ولایت فقیه مطرح نمی شد و کسی مانند امام (ره) پرچمدار نهضت اسلامی نمی شد، آیا واقعاً نظریه دیگری برای عوض شدن حکومت پهلوی مدنظر بود و به جایی می رسید؟
من قاطع هستم که نظریه دیگری مطرح نبود و از موقعی که امام (ره) تبعید به نجف شدند و قرار شد درس را شروع کنند، بحث ولایت فقیه را در نجف مطرح نمودند و به قلم خود همه چیز را نوشتند، این بهترین دلیل بر این است که هیچ نظریه دیگری تعقیب نمی کردند؛ البته نه با خصوصیاتی که الان در متن قانون اساسی آمده است، ولی اصل اینکه ولایت حق ائمه اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) است و فقیه جامع الشرایط جانشین امام معصوم است و حکومت حق اوست و به هر شکلی که او باید سیستم بندی کند، آن سیستم مورد توجه هست، این اعتقاد در امام (ره) راسخ بود و در زمان غیبت کبری، این حق را امام معصوم به فقیه جامع الشرایط داده است و در زمان تعدد امام جامع الشرایط، بر همه فقها لازم است که وارد شوند و حکومت را بگیرند و این در فتاوای تحریر ایشان هم وجود دارد که اگر فقها اقدام نمودند و مردم حمایت نکردند، مردم مسئول در مقابل پیشگاه خدا هستند، چون فقیه اقدام نموده است و مردم او را حمایت نکرده اند. اگر هم مردم حمایت کردند و موفق شد، حاکم هست و حق دارد حکومت انجام دهد و حق اوست که حکومت را انجام دهد.
اشاره کردید به اینکه شاید برخی هنوز مفهوم ولایت فقیه را نشناخته اند. در جایی از شما می خواندم که فرمودید برخی در داخل ماهیت و هویت ولایت فقیه را نشناختند یا نخواسته اند که بشناسند. کسانی دنبال تغییر هویت ولایت فقیه هستند تا شکل نظام را تغییر دهند. قدری دراین زمینه توضیح دهید؛ یعنی برخی می خواهند به صورتی این جایگاه را بعنوان جایگاه تشریفاتی ببینند یا مدلول حرف شما چیز دیگری است؟
من اینجا خیلی نمی توانم باز و آزاد صحبت کنم، ولی سر بسته عرض می کنم که در عمق حوزه علمیه مرکزی جمهوری اسلامی ایران، اگر با شخصیت های اثرگذار ملاقات های مختلف داشته باشید، کسانی را می بینید و می شناسید که در ته ذهن خود این را دارند که ما را چه به سیاست و حکومت و ما باید احکام شرعیه و دین خدا را برای مردم توضیح دهیم. حاکمیت هم هر کسی می خواهد باشد و در فقه ما آمده است که اگر مجتهد جامع الشرایط نشد، عدول مؤمنین و اگر نشد، فساق مؤمنین و حتی اگر نشد، یک فاسق فاجری هم حاکم شد حکومت او را باید برای پیش گیری از هرج و مرج قبول کرد و در کلماتشان بیان می کنند که هرج و مرج باید برطرف شود ولو به دست فرد غیرعادل.
ولذا مثلاً در زمان بعضی از علمای ما، شاهد می باشیم که حکام طاغوت و جائر حکومت می کردند، شراب خواری و فحشای رسمی بود، بی حجابی رسمی بود و مرجعیت رسمی هم بود!
ولی امام (ره) از همان موقعی که اصلاً پیام آقای بروجردی را می خواستند برای شاه ببرند که خود داستان مفصلی در تاریخ دارد، به شخص شاه در نحوه برخورد و صحبت ها فهماندند بالاخره حاکمیت برای شما نیست یا حاکمیت برای مجتهد جامع الشرایط است. ریشه های این تفکر هنوز -نعوذ بالله- کم و بیش در حوزه وجود دارد.
امام زمان (س) فرمودند مجتهد جامع الشرایط در زمان تعدد یکی که مسئولیت بر عهده گرفت، بقیه موظف می باشند او را حمایت کنند و تائید کنند، نه اینکه در نفس رهبری دخالت داشته باشند؛ این مبنای شرعی است. من این مبنا را می دانم که یکی از وظایفی است که باید خبرگان حفاظت کند و با شورایی مخالفت کند.
الان هم گاهی در گوشه و کنار در بعضی جلسات برخی را می شناسم که کم و بیش می گویند مثل مجلس شورا، مثل شورای نگهبان و غیره است، در صورتیکه مبنای امام، مبنای خاندان عصمت و طهارت است و مبنای امام، روایاتی است که از امام زمان در توقیعات امده است و در توقیع، مجتهد جامع الشرایط موظف است که حاکمیت را به عهده بگیرد و با هر سیستمی که می خواهد می تواند اداره کند. سه بار من بحث نظریه ولایت فقیه را بررسی نموده ام، یک دفعه نوشتم، دو بار تدریس کردم. یک دفعه بدون اتکا به آیه و روایت تدریس کردم. دو بار تدریس با اتکا به آیات و روایات و اسناد و مدارک تدریس کردم و خوشحال هستم تعداد زیادی از فضلای انقلابی و خوب درباره تز ولایت فقیه کتاب های خوبی نوشته اند و برخی حیات دارند و برخی فوت شده اند و بسیار دراین زمینه کار شده است.
با تفکر اکثریت خبرگان به خصوص رئیس محترم حاج آقای جنتی که با تفکر ایشان آشنا هستم و هیئت رئیسه فعلی اکثراً موافق هستند. از این جهت می خواهم برای وظایف شرعی خود استفاده کنم. هر وقت تریبونی به دست بیاورم می گویم یکی از وظایف مهم خبرگان حفظ حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران است.
اشاره کردید به حساسیت جایگاه ولایت فقیه و اینکه حرف شما معمولاً خیلی توجه می شود، از اینکه وقتی حضرت آیت الله یزدی اشاره می کند برخی می خواهند هویت ولایت فقیه را تغییر دهند، باید حواس ها جمع این مساله شود. فکر می کنم برای مردم آرامش و امنیت جامعه و امنیتی که وجود دارد خیلی مهم است؛ یعنی برای مردم باید تبیین شود. در این ۴۱ سال پیچ های مهمی داشتیم که اگر ولایت فقیه نبود گرفتار مشکل می شدیم. از کشورهای دیگر حتی کشورهای اسلامی هستند و حکومت نصفه و نیمه ای دارند، بعضاً افرادی می گویند اگر نعمت ولایت فقیه را داشتیم، به چنین مشکلاتی نمی خوردیم. درباره این توضیح دهید که چه پیچ ها و بحران هایی را با هدایت ولایت فقیه پشت سر گذاشتیم؟
بله. همین طور است که می فرمایید. بهترین دلیل فرموده صریح خود حضرت امام (ره) است که بارها گفته شده و از کلمات شایع ایشان است که بارها بیان نمودند که همراه ولایت فقیه باشید تا کشورتان لطمه نبیند. یعنی اگر از ولایت فقیه انصراف پیدا کردید، کشورتان لطمه می بیند و واقعاً اگر ولایت فقیه نبود، باید بگویم در حوادث مختلف در طول ۴۰ سال قبل حکومت زیر و رو می شد و ایران دیگری داشتیم. در همین مسئله صراحت و قاطعیت و اعمال ولایت فقیه بگویم، در جریان تصرف لانه جاسوسی من در محضر امام (ره) حضور داشتم؛ ایشان در قم بودند. در اقامتگاهی که تشریف داشتند من در اتاق در حضور ایشان بودم.
که منزل قدیم شما بود…
بله. یک کسی از تهران پیغام داد، مهدی حائری مأمور شده است خدمت شما بیاید و درباره این ماجرا صحبت کند. همانجا به آن آقا جلوی همه گفتند لازم نیست کسی اینجا بیاید و من به هیچ وجه کسی را نمی پذیرم. بچه ها کار خوبی کردند و این انقلاب دوم است. و تمام!
من شنیدم بطور رسمی به ایشان گفتند، مهدی حائری وسط راه است و از امریکا خدمت شما می آید و ماموریت دارد، ولی امام (ره) گفتند لازم نکرده و نباید بیاید و هیچ کسی را هم نمی پذیرم. این نمونه قاطعیت مقام رهبری است.
شما ببینید رهبری در دنیای امروزی وقتی ترامپ به او پیغام می دهد و نخست وزیر کشور ژاپن واسطه می شود، بدون اینکه یک ذره اضطراب و خوف داشته باشند می گویند من او را اصلاً در حدی نمی دانم که پیام بدهد و جواب پیام بگیرد، پس من اصلاً پیام او را نمی پذیرم ولی با شما که نخست وزیر هستید و از یک کشور رسمی آمده اید، دو کلمه صحبت می کنم و حرف زدند. این مسئله از نظر سیاسی فکر می شود مسئله کمی در دنیای امروز است. حتی به یاد دارم موضوعی را به خود من واگذار کرده بودند در دوران ریاست قوه قضائیه، من رئیس بودم. بسیاری از کارها را از نظر شرعی گفته بودند خودتان تصمیم بگیرید. در یک موردی به یاد دارم دلم نمی خواست من تصمیم بگیرم و دو سه بار با دفتر ایشان رفت و برگشت و مکاتبه شد. بعد که موضع را توضیح دادم و گفتند از اختیارات خودتان عمل کنید. من توضیح دادم که من نمی خواهم این مساله را خودم عمل کنم. می خواهم شما عمل کنید. گفتند این از اختیارات شماست ولو به من واگذار شده است. تأملی کردند و فرمودند من موظف هستم مصلحت امت را رعایت کنم، نه مسئله یک گروه یا یک فرد یا یک جمع تشکیلاتی را! در این مساله مصحلت امت نیست. بدین سبب روال عادی خودش را طی نماید. من هم ناچار پرونده را بردم و روال عادی را طی کرد و هیچ تصرفی هم نکردم با آنکه از اختیارات من بود.
به یاد دارم با مرحوم آقای محمدی گیلانی شب های جمعه خدمت ایشان می رفتیم و ایشان هم شرکت می کرد. در یک موردی من می گفتم باید اینجور باشد و آنجور باشد و رهبری به من اختیار داده اند، ایشان جمله ای تعبیر کرد و در آخر رهبری به آقای محمدی فرمودند شما چه کار دارید من به چه صورتی به ایشان واگذار کرده ام؟ من به ایشان واگذار کردم، شما چه کار دارید نحوه واگذاری و وکالت و اختیارات ایشان یا اینکه تشخیص خودشان است. من به ایشان واگذار کردم و خودم می دانم چطور این کار را کردم. بالاخره آقای محمدی می خواست عمق آن مسئله را دربیاورد، در جلسه ۵ شنبه ها که ۶-۵ نفر از آقایان بودند…
روحیه انقلابی امام (ره) و حضرت آقا چقدر در صیانت از کشور و جلو بردن کشور مؤثر بوده و چطور بوده است؟ اگر بخواهیم روحیه انقلابی را بین این دو بزرگوار مقایسه نماییم.
من یک مثال می زنم. در جریان انقلاب، در گیراگیر انقلاب بود که تازه امام (ره) به قم آمده بودند و خیلی شرایط حساس بود و دولت موقت هم ظاهراً نبود و گاهی آقای سوداگر به قم می آمد و برمی گشت. امام (ره) قاطع در تصمیمات خودشان بودند. در برخوردها ملاحظه ای نداشتند، مگر ملاحظه نظام را بکنند. با هلی کوپتر می آمد و در اطراف قم پیاده می شد و خدمت امام (ره) می آمد. به ایشان گفته بود آخر اینجور نمی گردد که حکومت کرد. من هر روز با شما کار دارم نخست وزیر هم هستم. یا شما به تهران بیایید و تهران حکومت کنید، چرا اینجا هستید و من هر بار بیایم و بروم. امام (ره) گفته بودند شما درباره من نمی توانید تصمیم بگیرید و من می دانم چطور تصمیم بگیرم و هر زمانی لازم شد می آیم. یقین بدانید کسالت امام (ره) موجب شد، ایشان به تهران بیایند والا ایشان برای حکومت به تهران نیامدند.
یکی دیگر از مطالبی که شما درباره آن صحبت کردید صبر و استقامت بی نظیر امام (ره) بود. در جایی دیدم خاطره ای از امام (ره) گفتید که خدمت ایشان پیش از پیروزی انقلاب شرفیاب شده بودید. در مورد اینکه شرایط دشوار است و نوع مبارزه صحبت کردید و امام (ره) خدمت شما می گویند شما مشکل ندیده اید!
این مسئله برای نجف است. در موقعی که امام (ره) در نجف بودند و من یک دفعه بیشتر موفق نشدم خدمتشان بروم، به خاطر اینکه حج مشرف شدم و حکومت اجازه داده بود ایرانیها در مراجعت بتوانند سه روز عراق باشند و خوشبختانه موفق شدیم عراق بیاییم و از آن سه روز استفاده نمائیم. من تنها بودم و هیچ جایی را بلد نبودم. آدم غریبه بودم و نخستین سفر بود و از مکه هم برگشته بودم و گیج و گنگ بودم. به مدرسه ای رفتم که شنیده بودم امام (ره) برای نماز به آن مدرسه می آیند. مدرسه را پیدا کردم و چند طلبه دور من جمع شدند به خصوص طلبه هایی که شنیده بودند یا می شناختند، گفتم می خواهم ملاقات امام (ره) بروم و آنها بلافاصله راهنمایی کردند و دو سه پله بالا رفتم و دیدم اتاق کوچکی است و امام (ره) نشسته است و میز خیلی کوچکی جلوی روی ایشان بود.
من سلام کردم و ایشان هم اظهار محبت فرمودند. چون مکاتباتی هم داشتم دو سه مطلب در مکاتبات بیان کرده بودم و گفتم اجازه می دهید دو سه مطلبی بیان کنم. مطلب اولم این است چون بیشتر شاگردان شما پس از تعطیلات درس یا نجف آمده اند یا تحصیل را کنار گذاشته اند و متفرق شدند، من اخیراً تصمیم گرفته بودم خودم هم به نجف بیایم. نظر شریف حضرتعالی چیست که بیایم یا نیایم؟ این مسئله اول بود. مسئله دوم شهریه ایشان بود که شهریه را کاری کنید که نقش مهمی در قم دارد که داده شود.
ایشان فرمودند این خواست دشمن است که قم را تخلیه کنند و آقایان را متفرق کند. شما و امثال شماها باید در قم بمانید. شما مشکلی ندیده اید و چه مشکلی وجود دارد؟ حضرت امام (ره) نسبت به من واقعاً حق داشتند. در نگهداری و هدایت و ارشاد حق داشتند؛ البته درباره همه شاگردان همین طور بود همچون من! منتهی در بعضی پیچ و خم هایی که در راه زندگی من نقش بسیاری داشته، راهنمایی مهمی داشتند که یکی مسئله نجف رفتن بود و مسئله دیگری که ظاهراً در خاطرات نوشتم. یکی از شهرها من را مجبور کردند بمانم و رئیس آن شهر شوم و امور دینی آنجا را اداره کنم، در صورتیکه ثروتمندترین فرد آنجا گفت نصف دارایی خودم را می دهم تا در اینجا بمانید. گفتم نه من طلبه هستم. گفتم از استادم میپرسم. گفت استاد شما کیست؟ گفتم اقای خمینی هستند. گفت آقای خمینی را قبول دارم. جریان را خدمت ایشان گفتم و ایشان بعد از آن که داستان را توضیح دادم که الان از نظر شرعی گیر کردم که به شهری بروم و از نظر دینی آنجا را اداره کنم یا درس بخوانم، فرمودند شما و امثال شما واجب است ایام تحصیلی در قم باشید و در روزهای تعطیلی می توانید با مردم تماس بگیرید در میان مردم باشید.
وجوهات شرعیه خرج شماها است که تا اینجا رسیده اید و همین طور درباره خود رهبری نیز اینچنین است. رهبری هم در هدایت ها و ارشادها مکرر در جلسات خصوصی، به یاد دارم با دو نفر مأمور شدیم که مطلبی را خصوصی به ایشان بیان نماییم که ایشان امر ولایی کنند. امر ولایی یعنی تخلف از آن معصیت و گناه است. کمی تأمل کردند و گفتند من این کار را نمی کنم. وقتی جواب را گفتند گفتم مگر احتمال می دهید تخلف کنند؟ چون بعید می دانستم آقایی که می خواستیم ایشان امر ولایی کنند، تخلف کند. گفتند بله، ممکنست تخلف کنند. ولایت شکسته می شود. ولایت نباید شکسته شود. رهبری لطمه ببیند یک مسئله است، ولایت لطمه ببیند، یک مسئله دیگری است. من این کار را نمی کم ولی ارشاداً باردیگر این مسئله را بیان می کنم. گفتم و باردیگر هم می گویم.
یک مطلبی از شما خواندم که پیش از انقلاب یکی از منبری های قم به شما می گفتند که چرا امام (ره) به روضه خانه خودشان من را دعوت نمی کنند. بعد امام فرمودند کسی که زبانش در اختیار خودش نیست، شما به ایشان می گوئید و این طور جواب می دهند. ماجرا را بازگو می کنید؟
داستان را می خواهید؟
بله. کوتاه بیان کنید؛ چون برای من جالب بود.
قبل از انقلاب در مدرسه فیضیه جلسه ای تشکیل می شود در اوایلی که آقای بروجردی به قم آمده بودند که یکی از دعوت کنندگان هم خود آقا بودند. یک منبری بالای منبر این آیه شریفه را می خواند که «قالَتْ نَمْلَهٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» و بعد این آیه را تفسیر می کند و خلاصه می گوید یعنی حضرات آیات – در صورتیکه ۸-۷ نفر از آیات نشسته بودند، آقای بروجردی هم تازه آمده بودند، آقای صدر و آقای فیض و آقای دیگری از علما که رهبران ثلاث قم بودند نشسته بودند، ۸-۷ نفر درجه دوم نیز نشسته بودند – این آیه را خوانده بود. توهین به بقیه برای احترام به اصطلاح…
آن منبری در روضه خوانی آقا دعوت نمی شد. هنوز هم که امام رهبری نداشتند که در انقلاب و جریان انقلاب باشند. روضه خوان های متوسط و معارف را دعوت می کردند و روضه می خواندند و همه احترام می کردند. او یک وقتی به من گفت من نمی دانم چرا از همه دعوت کرده اند و از من دعوت نمی کنند. بالاخره گاهی با امام آسان تر حرف می زنی این را بپرس. من خیلی سختم بود ولی در رودربایستی ایشان قرار گرفتم. وقتی گفتم امام (ره) فرمودند کسی را که زبانش در اختیار خودش نیست، نمی توانم برای منبر دعوت کنم.
نکته دیگری که پس از انقلاب اسلامی به وجود آمد حضور بانوان و زنان در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی بود. یک جایی از شما می خواندم که در چند روز ورود امام که چند نفر از خانم ها لطمه دیده بودند شهید محلاتی به امام می فرمایند می خواهید بفرمائید که خانم ها نیایند که امام می فرمایند آقای محلاتی فکر می کنید من و تو شاه را بیرون کردیم؟ همین خانم ها بودند که شاه را بیرون کردند. با چنین نگاهی حضرت امام (ره) بودند، چه حضرت امام (ره) و چه حضرت آقا چه فضایی را برای حضور زنان در عرصه های مختلف با این نگاه باز کردند.
آن ارزشی که اسلام برای زن قائل بود هر دو بزرگواران ارزش را باز و روشن و بیان نمودند که اسلام زن و مرد را از نظر انسانی یکی می داند، ولی وظایف شرعیه زن و مرد را با هم متفاوت می داند، ولی دو نوع از یک جنس هستند. همان ظلم هایی که در غرب به زن شده و زن یک وسیله خوشگذرانی شده است و در حقیقت اسم این را آزادی زن گذاشته اند، اما عمق مطلب جز یک وسیله خوشگذرانی نیست، این را باز کردند که دنیا متوجه باشد.
واقعاً این میدان را که باز کردند این واقعیت برای خود خانم ها است که خانم ها توانسته اند جوهر انسانیت خودرا بروز دهند. به معنای اینکه چه در دانشگاه و چه در حوزه های علمیه، نوابغی پیدا شدند که روح اسلام را گرفتند و توانستند عمق اسلام را بفهمند. آقا بازدید من در قم آمده بودند، چون یکبار در قم به منزل ما آمده بودند، داستان مفصلی دارد. یکی از نوه های من یک قطعه ای را برای ایشان خواند. امام (ره) خیلی دقت کردند و هم تشویق کردند و هم فرمودند استعدادی قوی دارد. به پدر و مادر او بگویید این استعداد را تقویت نمایند و رشد دهند. برای نویسندگی می تواند نویسنده خوبی باشد.
حاج آقا یکی از مهم ترین چیزهایی که پس از انقلاب اسلامی با رهبری حضرت امام (ره) نمود یافت، بُعد بین المللی انقلاب اسلامی بود و اثری که انقلاب اسلامی بر هندسه بین الملل و منطقه ما در کشورهای مسلمان گذاشت. دراین زمینه نقش امام (ره) و نقش رهبری معظم انقلاب را در این ۴۱ سال قبل چطور ارزیابی می کنید؟
نکته جالبی را توجه کردید که هم حضرت امام (ره) و هم مقام معظم رهبری معتقد بودند و اگر واقعیت را می خواهید، بخاطر بیشتر بودن طول زمان مسئولیت مقام معظم رهبری، دراین زمینه کارهای ایشان نقش و اثر بیشتری داشته است. به عبارت دیگر، هم حضرت امام (ره) و هم مقام معظم رهبری برمبنای تز «ولایت فقیه» که ولایت فقیه مرز جغرافیایی نمی شناسد، ولایت فقیه مرز نژادی نمی شناسد، اقدام نمودند. هم امام (ره) به این نکته توجه داشتند و اقدام ابتدایی که در طول ده سال کم و بیش داشتند که من خیلی در جزئیات آن نیستم.
در قم هم جامعه المصطفی دانشگاهی است مخصوص محصلین سراسر دنیا است و در اینجا دوره می بینند و در حقیقت یک دوره کوتاه پس از زبان، از معارف الهی و اسلامی و فقه اسلامی برای آنها گفته می شود و آنجا فرستاده می شوند و آنها گاهی به اینجا می آیند و برمی گردند و ارتباط خودرا حفظ می کنند و آقا هم این ارتباط را حفظ نموده اند و الان تقریباً در خیلی از کشورهای اروپایی و حتی امریکا کسانی را دارند که این ارتباط را حفظ نموده اند و در فرصت های مناسب مانند ماه رمضان، ماه محرم و صفر فرصت هایی پیش می آید، افرادی که زبان داشته باشند و اقلاً یکی دو زبان همچون عربی و انگلیسی بدانند و هم معارف الهی را داشته باشند را می فرستند و اسلام را در دنیا ترویج می کنند.
بنابراین توجه به جنبه بین المللی توجه خاصی بوده است. در سفری که به قم آمده بودند و ۱۲-۱۰ روز در قم بودند و دو سه جلسه جامعه مدرسین داشت، به من فرمودند باید بخش بین الملل هم داشته باشید و چرا بخش بین الملل ندارید؟ که تا آن زمان نداشتیم.
حضرت آقا فرمودند؟
بله. پس از آن بخش بین الملل را باز کردیم و یکی از اعضایی که در جامعه المصطفی کار می کرد آنجا گذاشتیم و الان بخش بین الملل در جامعه مدرسین کاملاً فعال است و خدماتی را انجام داده است. رساندن بسیاری از اطلاعات به اعضای محترم جامعه مدرسین و هم برخی جریان ها و به خصوص برخی گزارش ها که خصوصی برای من می فرستد، الان دفتر بین الملل در جامعه مدرسین یکی از واحدهای فعال در جامعه مدرسین است.
در کنار همه کوشش های بین المللی که برای ترویج انقلاب اسلامی است بحث فلسطین که امام مطرح نمودند و روز جهانی قدس که مبدع آن حضرت امام (ره) بودند، شاید خیلی ها فکر نمی کردند پس از ۴۰ سال به اینجا برسیم که اسرائیلی ها در موجودیت خودشان هم به خطر بیفتند و خیلی ها این را حرکت انقلاب اسلامی و اثر انقلاب می دانند. دراین زمینه هم بفرمائید آن زمان که آغاز انقلاب بود، آیا فکر می کردید اسرائیل به چنین روزی الان برسد؟
نظر شریف حضرت امام (ره) در همان سخنرانی معروفشان که در اینجا فرمودند اسلام را از بین بردند و پایکوبی کردند، نسبت به صهیونیست ها بود و همان زمان مقابل حزب صهیونیست ها صحبت کردند و توجه دادند. نظری که ایشان داشتند این بود که حزبی هستند دولت غاصبی را درست کردند و ظلم کردند و باید جلوی این ظلم را گرفت و حتما باید این از بین برود.
بالاخره در میان طرح هایی که البته این طرح برای خود حضرت امام (ره) است، با عنوان روز قدس که تکرار شود و فراموش نشود و مقابل حزب صهیونیست ها فعالیت شود، روز قدس را روز مقدسی دانستند. پس از وفات حضرت امام (ره)، مقام معظم رهبری هر سال با حوادثی که پیش آمده، این جریان را تقویت کرده اند و می دانید که به خصوص در جنگ ها، وقتی تقویت های جمهوری اسلامی ایران – حالا من نمی گویم چطور تقویت کردند – ولی حداقل تز را دادند و پروژه را به آنها دادند و راه درست کردن وسیله را به آنها دادند، وارد جنگ شدند و بالاخره توانستند بگویند مسلمان وقتی مظلوم شد، هر جای دنیا هست باید حمایت نماییم. برای ما فرق نمی کند که فلسطین یا لبنان باشد یا هر جای دیگری باشد.
کلام آخرم را می خواهم با یادی از شهید حاج قاسم سلیمانی تمام کنم.
رضوان الله علیه
اینکه آخرین دیدار شما پیش از شهادت ایشان چه زمانی بود؟
بله. در مشهد ظاهراً آخرین دیدار بود یا پیش از آن یکی در قم بود که مراسمی برگزار می شد. من هم شرکت داشتم، منتهی من بیرون آمده بودم و گفتند ایشان هم تشریف می آورند و ایشان را در جلسه دیدم که نوبت سخنرانی ایشان بود، منتهی من داشتم می رفتم. سلام و احوالپرسی کردیم، اظهار محبت کردند و من هم اظهار ارادت کردم. اما فکر می کنم آخرین دیدار در مشهد بود که در مشهد هم من و هم ایشان سخنرانی داشتیم. من نیمی از سخنرانی ایشان را گوش کردم یعنی پای سخنرانی ایشان بودم و پس از ایشان هم نوبت من بود و من قدری صحبت کردم. همه می دانند ایشان یکی از خدمتگزاران درجه یک به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بودند؛ به خصوص در برانداختن فتنه اسرائیل دوم، یعنی داعشی ها در عراق و در سوریه.
در وصیت نامه «حاج قاسم» خیلی تاکید به پشتیبانی از ولایت فقیه شده است و حتی مراجع و علما را خطاب کردند.
ایشان در سخنرانی های خود نیز خیلی تاکید می کردند. یعنی ایشان درست مطلب را گرفته بود؛ از خیلی ها بهتر فهمیده بود، البته نه اینکه دیگران نگرفته باشند. خوشبختانه در سپاه پیشرفت های بسیار خوبی در بخش معنویت و شناختن مبانی شیعه کار شده است. دانشگاه امام حسین (ع) و دانشگاه های دیگر خیلی کار کرده اند. افراد برجسته خیلی خوبی دارند. با خلوص و با صفا و بدون ریا و خودنمایی، بچه های جوان دانشمند و فعال و روشنی را دارند که کمتر نمونه آنرا در جمع های دیگر می بینیم. این یکی از نعمت هایی است که در سایه راهنمایی حضرت امام (ره) که فرمانده کل قوا هستند به دست آوردیم.
خیلی محبت کردید.
استدعا می کنم. خداوند به شما توفیق دهد. ولایت فقیه و طرفداران ولایت فقیه را تا جایی که می توانید می بایست حمایت و دنبال کنید که همه موظف هستیم اگر می خواهیم کشورمان لطمه نبیند، سفارش آخر من به نسل جوانی که امام (ره) را ندیده و با رهبری هم آشنایی نزدیکی ندارد، این است که قبول کنند اگر کشور دست دیگران بود امروز باز باید نوکر امریکا می شدیم و نوکر غربی ها بودیم. امروز استقلال داریم، هر مشکلی داریم برای خودمان است و خودمان برای خودمان تصمیم می گیریم.
بزرگترین استقلال که استقلال در اداره کشور است در جمهوری اسلامی هستیم. امروز امنیت داریم که برای خودمان است، استقلال داریم که برای خودمان است، مبارزه با کرونا را داریم که برای خودمان است، شخصیت های برجسته در بخش های مختلف مدیریت داریم که برای خودمان است و هیچیک دست نشانده دیگران نیستند. اگر کمی تمایل پیدا کند رهبری بلافاصله جلوی اینها را می گیرد و ترمز اینها را می کشد و جلوی آنها را می گیرد که تمایل به اینور و آنور را کمتر داشته باشند.
سپاسگزارم که با ما همراه بودید.