تولیت آستان قدس رضوی: هدیه ویژه ای که شهید نصرالله در تشرف به حرم مطهر رضوی دریافت کرد

به گزارش آذر، تولیت آستان قدس رضوی اظهار داشت: در یکی از سفرها دوستان سجاده ای تهیه کرده بودند که به شهید نصرالله اهدا شود اما بنده پیشنهاد کردم روپوش مضجع شریف حضرت علی رضا(ع) را به ایشان هدیه دهیم.

به گزارش آذر به نقل از سایت دفتر حفظ و نشر آثار رهبری، حجت الاسلام احمد مروی ضمن بیان ابعاد مختلف شخصیت سیّد مقاومت به ذکر خاطراتی از حضورهای جناب سیدحسن نصرالله رضوان الله مقابل در مشهد و زیارت حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا مقابل السلام پرداخته است.
مشروح این گفت و گو در قالب یک گفتار به شرح زیر در اختیار مخاطبان عزیز قرار می گیرد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ شهادت سیّد مقاومت شهید علامه سیّدحسن نصرالله را خدمت همه شنوندگان و بینندگان عزیز تسلیت عرض می کنم. ان شاءالله که خداوند متعال این شهید و همه شهدای عزیز مقاومت را با شهدای کربلا که در حقیقت این ها لبیک گویان به ندای مظلومانه حضرت اباعبدالله الحسین مقابل السلام در روز عاشورا هستند، محشور بفرماید.
این بزرگوار و شخصیت عزیز، دارای فاکتورها و فضیلت های اخلاقی و انسانی مختلفی بود، که به علت مجال اندک به چند نمونه اشاره می شود. نخست جنبه علمی و فضل حوزوی این شهید است که جهات مقاومت و جهاد این بزرگوار بر این جنبه سایه افکنده است.
این شهید عزیز تحصیل کرده نجف بود و بزرگان و شخصیت های برجسته ای را نیز در عرصه های فقهی و اصولی و معرفتی و عرفانی درک و ملاقات کرده بود. او سال ها نیز در عرصه علمیه قم درس خوانده بود و بی جهت نیست که حضرت آیت الله العظمی سیستانی به ایشان تعبیر علامه داده اند. در حقیقت او قبل از این که وارد حوزه مبارزه و جهاد شود، حوزه های علمیه نجف و قم را درک کرده و درس خوانده بود که این خاصیت کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
شهید سیّدحسن نصرالله دارای روحیه مقاومت و ایستادگی بود و بدون مبالغه از مصادیق آیه شریفه «فَاستَقِم کَما اُمِرت» و امر الهی است. او ۳۰ سال در راه مبارزه و جهاد با مستکبرین، اشغالگران، ستمگران و جنایتکاران -که همه این ها در صهیونیسم خلاصه می شود- «فَاستَقِم کَما اُمِرت» بود و مبارزه و جهاد کرد، اما ناامید نشد. وی در جایی تعریف می کرد که بعضاً چند ماه می گذرد و آفتاب را می بینم، اما کمترین یأس، ناامیدی و خستگی در ایشان مشاهده نمی شد و همیشه نشاط و شادابی دوران جوانی را داشت که نشان دهنده ایمان و باور به راه مقدسی است که برگزیده بود.
اگر ایمان باشد دیگر سستی وجود ندارد. هوش سرشار، قدرت اقناع مخاطب و تحلیل گری مقتدر و توانمند در مسائل جهانی از دیگر خاصیت های شخصیتی این شهید بزرگوار است. به شکلی که مردم (افراد مختلف) او را قبول داشتند و سیاستمداران روی سخنان او حساب باز می کردند. مشهور است در جنگ ۳۳ روزه مردم کشور فلسطین و اشغالگران به سخنان سیّدحسن نصرالله بیشتر اعتماد داشتند تا به سخنان سران رژیم اشغالگر. برای اینکه شهید نصرالله، منطقی بود و تحلیل درست و عمیقی داشت. در حقیقت این قدرت تحلیل و اقناع مخاطب نشأت گرفته از هوش بالا و سرشار این شهید بزرگوار بود. بیان خطابه او بسیار سازنده و اقناع کننده بود.
مسئله توسل به دامن معصومین علیهم السلام نیز از دیگر خاصیت های این شهید بود. او همیشه رمز توفیقاتش را در کنار رشادت ها و شجاعت ها و مجاهدت ها، عنایت ائمه معصومین علیهم السلام می دانست. در جنگ ۳۳ روزه که حقیقتاً از افتخارات جهان اسلام به حساب می آید، یک گروه مبارز ۳۳ روز در مقابل یک رژیم تا بن دندان مسلح مقاومت کرد و آنرا به عقب راند. جنگ ۶ روزه ۶ کشور عرب را در دهه ۷۰ میلادی فراموش نکرده ایم، ۶ روز بیشتر جنگ دوام نیاورد و عقب نشستند و هر کدام از کشورها قسمتی از اراضی خود، سوریه بلندی های جولان، مصر صحرای سینا، اردن کرانه باختری و سایر کشورها نیز قسمتی از اراضی خودرا از دست دادند، اما در جنگ ۳۳ روزه و در یک جنگ بطورکامل نابرابر، یک گروه مسلح در مقابل یک رژیم تا بن دندان مسلح پیروز شدند.
پس از این جنگ بنده توفیق ملاقات ایشان را داشتم از این شهید سوال شد درباب جنگ ۳۳ روزه روایت هایی از عنایات ائمه معصومین علیهم السلام شنیده ایم و حکایت هایی نقل شده است که مایل هستیم از زبان شما بشنویم و سیّدحسن نصرالله پیروزی در این جنگ را مرهون عنایت حضرت زهرا سلام الله علیها ذکر کرد و گفت حضرت دست ما را گرفتند و پیروزی از آن ما شد.
او به عنایات ائمه معصومین علیهم السلام باورمند بود. بنده در این چند سالی که توفیق خادمی و نوکری این دستگاه را پیدا کردم دو بار در مشهد خدمت ایشان رسیدم. اولین بار همراه با شهید قاسم سلیمانی و بار دوم که همراه با سردار قاآنی بود.
در یکی از این سفرها دوستان سجاده ای تهیه کرده بودند که به ایشان اهدا شود اما بنده پیشنهاد کردم روپوش مضجع شریف حضرت علی بن موسی الرضا مقابل السلام را به ایشان هدیه دهیم. وقتی این هدیه به ایشان اهدا شد و آرزو کردیم این روپوش متبرک مایه قوت و برکت جریان مقاومت و حزب الله شود، ایشان و شهید سلیمانی روپوش را با عشق، علاقه و شعفی از بنده گرفتند و سر و صورت خودشان را با آن متبرک کردند و گفتند این بهترین هدایایی است که در عمرم دریافت کردم و بسیار خوشحال شدند. دو سال پیش نیز در سفری که ایشان به مشهد داشتند از ما درخواست حکم خادمی کردند بنده گفتم خادم حقیقی شما هستید که از مکتب و آرمان های دوده علیهم السلام صیانت می کنید و مجاهدت در این راه خود خدمتی عظیم است، اما شهید سیّدحسن نصرالله گفتند مایل هستم نامم در زمره خادمان حضرت امام رضا مقابل السلام باشد و حکم خادمی به ایشان اعطا شد و این نشان دهنده عشق و علاقه و ایمان به دوده عصمت و طهارت علیهم السلام بود وقتی ایشان به زیارت حضرت امام رضا مقابل السلام نائل می شد با عنایت به این که اقامت کوتاهی داشت اما روحیه می گرفت و زنده می شد.
این شهید با عنایت به اینکه خود یک فرمانده توانمند، با هوش، عاقل و دارای قدرت تحلیل سیاسی و نظامی و… بود اما در مقابل رهبر معظم انقلاب سرباز بود. نه فقط تعبد که ایشان نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و ولی فقیه هستند، اما راهنمائی ها، راهبردها و تدابیر رهبر معظم انقلاب را باور داشتند و فقط تعبد نبود، بلکه رهبر معظم انقلاب را باور داشت و بدون چون و چرا تسلیم امر ایشان بود. اگر نظری داشت نظرش را بیان می کرد، اگر حضرت آقا می پذیرفتند که هیچ، اما جایی که آقا نظر دیگری داشتند باور داشت که نظر آقا دقیق تر است و این را تجربه کرده بود چون همیشه تشخیص آقا درست بود. رابطه سیّدحسن نصرالله با رهبر معظم انقلاب، مرید و مرادی بود، حضرت آیت الله خامنه ای نیز از دیدن ایشان لذت می بردند و با نشاط می شدند و این رابطه عاشقانه دو طرفه بود. شخصیت این بزرگوار برای ما درس است، ما باید هر نظر و سلایقی داریم در مقابل تدابیر رهبر معظم انقلاب چون و چرا نکنیم. در تاریخ کسانی که در مقابل ولی امر ایستادند سر از ناکجا آباد درآوردند و نه فقط تاریخ بلکه در انقلاب نیز کسانی که در مقابل امام راحل عجل الله تعالی فرجه الشریف ایستادند، نابود شدند.
در دوران انقلاب منافقین رو سیاه اعتقاد داشتند امام ضد امپریالیست نیست و ایشان را به تسامح متهم می کردند و معتقد بودند امام رحمه الله انقلابی نیست و در مقابل آمریکا نمی ایستد همین طور امام را به سهل انگاری متهم می کردند و در مقابل امام می ایستادند، امروز شاهد می باشیم این منافقین جیره خوار و مزدور کاخ سفید شده اند. امام را به ضد امپریالیستی نبودن متهم می کردند و حالا پول می گیرند تا جاسوسی کنند.
از این خفت بیشتر چیزی نیست. ما نیز همچون شهید سیّدحسن نصرالله مطیع بی چون و چرای رهبری باشیم و به ایشان اعتماد نماییم سیّدحسن به امام اعتماد داشت، نه تعبد صرف بود بلکه عمیقاً اعتماد داشت و هیچگاه نگفت من در لبنان و در میدان هستم و بهتر از شما میدان را می شناسم و این برای ما درس است، تا بتوانیم با تدابیر رهبر معظم که در طول سی و چند سال هوشمندی، هوشیاری، دشمن شناسی، شجاعت و تحلیل عمیق و درست تشخیص دادن که بارها تجربه کردیم و صدها بار دیدیم و احتیاجی نیست باردیگر اعتماد و باور داشته باشیم و خیالمان راحت باشد و سلامت کشور، نظام و انقلاب در گرو این مسئله است و بس.
آنان با قدم گذاشتن در وادی جهاد و مبارزه از رهگذر آموزه های معصومین علیهم السلام به اینجا رسیدند و نسبتش مشخص است اگر این ارادت و اعتقاد نبود وارد این عرصه نمی شدند. این که وارد این عرصه شدند چون تربیت یافته مکتب دوده علیهم السلام بودند. وقتی دو نفر به محضر امام رضا مقابل السلام شرفیاب می شوند و هر دو از یک مبدأ و مقصد، از حضرت سوال می کنند نمازمان چگونه است؟ حضرت به یکی می فرمایند: نمازت را شکسته و به دیگری می فرمایند نمازت را تمام بخوان. سوال می شود ما با هم آمدیم مبدأ و مقصد و برگشت یکی است، چرا دو حکم؟ حضرت می فرمایند: چون به قصد دیدن مأمون آمدی سفرت سفر معصیت است و اسلام آنرا امضا نمی کند، تو از نظر اسلام مسافر نیستی. اما دیگری که برای دیدن ولی خدا آمده است نمازش را شکسته بخواند چون اسلام سفرش را امضا کرده و مسافر به حساب می آید. یعنی مبارزه با ظلم و ستمگر و طاغوت تا این حد.
این ها از رهگذر ائمه اطهار و معصومین علیهم السلام به میدان جهاد و مبارزه کشیده شدند. اگر دشمن در حوزه ها و مقاطعی توفیقاتی را کسب می کند به مفهوم شکست جریان حق نیست، اگر اینگونه بود باید پس از کشته شدن هابیل به دست قابیل و بعد از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین مقابل السلام و آن داستان عجیب و غریب و جنایت بنی امیه در رأس آن یزید هیچگاه جریان حقی بوجود نمی آمد. پس پیروزی ظاهری و موقتی جریان باطل به مفهوم از بین رفتن جریان حق نیست، آیا پس از عاشورا جریان عاشورا از بین رفت؟ هر چند فراز و نشیب هایی وجود دارد اما هیچگاه جریان حق از بین نمی رود. اگر از بین رفتنی بود از همان زمان آدم باید جریان حق از بین می رفت و قابیل ها حاکم می شدند. ولی اینگونه نیست. در زمان حضرت اباعبدالله الحسین مقابل السلام آیا حق از بین رفت و باطل پیروز شد، باید آینده را ببینیم که چه کسی پیروز شده است.
به دوران زمان خودمان برگردیم، وقتی شاه امام را تبعید کرد خیالش راحت شد و تصور کرد همه چیز تمام شده است از همین رو کشتار ۱۵ خرداد را راه انداخت نفس ها را در سینه ها حبس کرد و تصور کرد پیروز میدان شده است، اما آیا شاه پیروز شد یا امام؟ خیلی از بزرگان در آن دوران همراه امام بودند، وقتی امام تبعید شد آنان نیز ریل را تغییر دادند اما چه کسی پیروز شد؟ شاه یا امام؟ بله درست است که فراز و نشیب وجود دارد. وقتی سید عباس موسوی بنیانگذار حزب الله را همراه خانواده اش به شهادت رساندند، یأس و ناامیدی بین مردم رخ داد اما آیا بعد از شهادت سید عباس و خانواده اش کار حزب الله تمام شد؟ خیر این درخت با خون پاک شهدای مقاومت آبیاری شد و این شجره مبارکه شاخ و برگ های زیادی پیدا کرد و حزب الله بوجود آمد. ما به یاری خدا اعتماد و اعتقاد داریم. شهادت این شهید بزرگوار جریان مقاومت، مصداق آیه «وفدینه بذبح العظیم» است، آیا این «فدینه بذبح العظیم» در عاشورا پرونده اش بسته شد و یا هر روز شعاعش عالم را می گیرد؟ در حقیقت این درخت مقاومت و شجره مبارکه احتیاج به آبیاری داشت و بهترین آبیاری صورت گرفت و به همان نسبت رشد پیدا کرد. این سنت پاک الهی است. وقتی که یزید ملعون خبیث سرمست پیروزی و قدرت بود، و فرزند رسول الله صلی الله مقابل وآله را با همه اصحاب پاکش شهید کرد و تصور کرد که آب از آب تکان نخورد.
باید روی این موضوعات بیشتر تأمل نماییم ما اگر آن روز بودیم فکر می کردیم که پرونده اسلام برای همیشه بسته شد، بدن فرزند پیغمبر را قطعه قطعه کردند و اسلام به اتمام رسید و خیلی ها گفتند پرونده اسلام بسته شد و دوده علیهم السلام تمام شدند، حضرت زینب سلام الله علیها با یک آیه قرآن جواب دادند و به یزید فرمودند: «وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ» این آیه خیلی آرامش می دهد. این آیه برای ماست. اگر ما به کفار و طغیانگران فرصت می دهیم به این مفهوم نیست که خیری برای آنها می خواهیم و آنها به حق هستند و پیروزی از آن آن هاست، بلکه ما به آنان فرصت می دهیم تا گناهان و جنایاتشان بیشتر شود. بایدن خبیث که یک پایش لب گور است و لحظات آخر عمرش را سپری می کند ببینید چه جنایاتی را انجام می دهد اگر چند سال قبل از این دنیا رفته بود اینقدر به گناهانش افزوده نمی شد خون ۴۰، ۵۰ هزار نفر انسان معصوم بر گردن اوست، به قدری آلوده و پلید هستند و هیچ روزنه ای برای هدایت ندارند.
خداوند به آنان مهلت می دهد تا گناهانشان و عذابشان بیشتر شود. خدا به یزید، بنی امیه و بنی عباس نیز فرصت داد. پس از امام سجاد مقابل السلام بنی عباس سال ها حکومت کرد. سنت الهی همین است این ۴ روز عمر برای ما خیلی جلوه دارد اما وصل به خدا شدن مهمست جریان حق پیروز است و اگر حق با لطمه سنگین از بین رفتنی بود قرن ها قبل باید جریان حق تمام می شد. همیشه جریان حق وجود دارد و باردیگر سر برآورده است، ان شاءالله خون های پاک شهیدان سبب رشد و گسترش مقاومت شود.
این شهید به آقا عشق می ورزید و رابطه اش مرید و مرادی بود، آقا را قلباً دوست داشت و آقا هم ایشان را دوست داشتند. یک روحانی فاضل، مخلص، مجاهد، بی ادعا، جان برکف و مدیر که هزاران نیرو تربیت کرده بود و صدها نفر را همچون خودش تربیت کرده بود. آقا هم از دیدن ایشان لذت می برد و رابطه عاشق و معشوقی بود و بغیر از مسئله ولایت و ولی امر بودن هر دو رابطه عاشق و معشوق داشتند. حاج قاسم نیز همین گونه بود هر دو رابطه متقابل عاشق و معشوق بود. فقط یک نگرانی است، همان هایی که نفوذ کردند و ضرباتی زدند، به نظرم در شهادت این شهید بزرگوار نفوذ نقش داشته است، همان نفوذی ها و منافقینی که از صدر اسلام بودند الان دست به کار شدند جنایات صهیونست ها را تکمیل کنند و هم اکنون نیز دست به کار شدند که جنایات صهیونیست ها را تکمیل کنند و بین مسلمانان اختلاف بیندازند. در جنگ احد که به فرماندهی پیامبر اسلام صلی الله مقابل وآله صورت گرفت نیز همین گونه بود همان نفوذی ها پس از اینکه اسلام شکست خورد در مدینه شایعاتی پخش کردند و اهتمام کردند همان یک ذره روحیه باقی مانده را با تبلیغات از بین ببرند اما پیامبر صلی الله مقابل وآله و امیرالمومنین مقابل السلام مدیریت کردند.
نفوذی ها و منافقین تلاش می کنند بخش انجام نشده کار دشمن را عاقبت دهند و روحیه ما را از بین ببرند و اختلاف ایجاد کنند. نفاق کارش همین است. شیعیان و مردم لبنان باید حواسشان باشد. منافقین و سربازان بدون یونیفرم رژیم صهیونیستی الان دست به کار شده اند تضعیف روحیه، ایجاد اختلاف، بدبین کردن مقدسات، ایجاد یأس و ناامیدی. دشمن دست به کار شده است همانطور که در صدر اسلام در جنگ های پیامبر اعظم صلی الله مقابل وآله وسلم نفاق همیشه دست اندرکار و فعال بود و در پشت جبهه کار خودش را می کرد ما باید حواسمان باشد و بستری را فراهم نکنیم که دشمن کار ناتمام را تمام کند و بذر ناامیدی را در جبهه مقاومت بپاشد. آن چه که جریان مختار را شکست داد همین منافقین بودند که در میان سپاه و مردم بذر یأس و ناامیدی را انداختند.
دشمن کارش تمام نشده است. بمباران یک ابزار دشمن است اما کامل کننده نقشه دشمن تبلیغات منافقان و نفوذی هاست باید حواسمان باشد که دشمن به اهداف شوم خودش که تفرقه و اختلاف افکنی است نرسد. دشمن باید سبب وحدت و اتحاد ما باشد مبادا دشمنی که باید ما را کنار هم قرار دهد و سبب وحدت کلمه ما باشد سبب افتراق ما شود.
شهادت این بزرگوار و از دست دادن این فرمانده لایق، با ایمان، مخلص، فداکار و شجاع خیلی مشکل است. خدا به رهبر معظم انقلاب و همین طور مردم عزیز لبنان و حزب الله لبنان و خانواده های این عزیزان صبر عنایت فرماید. تنها یک چیز ما را آرام می کند این که وعده الهی نزدیک است، «وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَموَتَا بَل أَحیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ» ما نمی بینیم، آنان زنده هستند و کمک و هدایت می کنند و دعا می کنند او به اعلاعلیین پیوست و خوشا به حالش. ما یک فرمانده بزرگ و لایق را از دست دادیم اما او به جنت الهی وارد شد و از این همه رنج و سختی و مشقت که گاهی ماه ها آفتاب را نمی دید نجات یافت. خودش راحت شد اما خون پاکش جریان مقاومت را حیات باردیگر می دهد همان گونه که به درختی آب می دهیم و شاخ و برگ تازه می گیرد جریان مقاومت با این خون ها پاک، بانشاط تر و تاثیرگذارتر خواهد شد. ان شاءالله خدا سایه رهبر عظیم الشان را بر سر امت اسلامی و مستضعفین عالم مستدام بدارد و سایه ایشان پاینده باشد و همه ما تابع و گوش به فرمان رهبر عظیم الشان باشیم.

منبع: